شهادت رفیقم، انگيزه رفتنم به جبهه شد
شماره خبر : 8176
00:05 1404-03-10
خاطرات شفاهی جانبازان؛
شهادت رفیقم، انگيزه رفتنم به جبهه شد
جانباز «مسعود سالاری» چنین روایت می‌کند: سال ۱۳۶۴ یکی از دوستانم به شهادت رسید. من به همراه چند نفر از دوستانم به خاکسپاری دوست شهیدمان رفتیم و همان جا با هم صحبت کردیم و عهد بستیم که با هم به جبهه برویم.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هرمز، سال ۱۳۶۴ برای «مسعود سالاری» یادآور یکی از تلخ‌ترین لحظات زندگی‌اش است؛ زمانی که خبر شهادت یکی از صمیمی‌ترین دوستانش را شنید. او همراه چند تن از دوستان دیگر راهی مراسم تشییع و خاکسپاری رفیق شهیدشان شد. همان‌جا، در کنار تربت پاک دوست از دست‌رفته، تصمیمی سرنوشت‌ساز گرفتند؛ تصمیمی از جنس ایثار. آن‌ها با هم عهد بستند که راه رفیق شهیدشان را ادامه دهند و به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل بروند.

سالاری به‌زودی به این عهد وفادار ماند و در قالب نیروهای رزمنده به منطقه کردستان اعزام شد. عملیات کربلای ۱۰ او را به قلب میدان نبرد در شهرک سلیمانیه عراق رساند؛ جایی که نفس‌ها به شماره می‌افتاد و لحظه‌لحظه‌اش با خطر و شجاعت گره خورده بود. او در جریان یکی از این عملیات‌ها به شدت مجروح شد، اما هیچ‌گاه از راهی که انتخاب کرده بود، پشیمان نشد.

وی حالا یکی از جانبازان سرافراز دفاع مقدس است؛ کسی که همچنان خاطره آن روز تشییع و عهدی که بستند را با تمام وجود به یاد دارد. سالاری می‌گوید اگر زمان به عقب برگردد، باز هم همان راه را انتخاب می‌کند، چرا که باور دارد ادامه راه شهدا، وظیفه‌ای است که بر دوش تمام همرزمانشان سنگینی می‌کند.

جانباز «مسعود سالاری» چنین روایت می‌کند: سال ۱۳۶۴ یکی از دوستانم به شهادت رسید. من به همراه چند نفر از دوستانم به خاکسپاری دوست شهیدمان رفتیم و همان جا با هم صحبت کردیم و عهد بستیم که با هم به جبهه برویم. در عملیات کربلای ۱۰ به کردستان اعزام شدم، در شهرک سلیمانیه عراق در حال انجام عملیات بودیم که مجروح شدم.

انتهای خبر/

نظرات
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!