
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی هرمز، حسن رضایی، فرماندار سابق جزیره بوموسی در یادداشتی به مناسبت فرا رسیدن دهم اردیبهشتماه، روز ملی خلیج فارس نوشت: من خلیج فارس هستم، از ژرفای تاریخ برآمدهام؛ نه تنها در قامت یک جغرافیا، بلکه بهمثابه رگی تپنده در کالبد هویت ایرانیان زیستهام. نامم از دل سنگنوشتهها، از کتیبههای شاهان، از سطرهای نخستین نقشههای جهان برخاسته و تا امروز با صلابت بر پهنه نقشهها حک شده است. من تنها یک دریا نیستم؛ من حافظه تمدن، میراث مقاومت، و نشانهای از سربلندی ملتیام که هزاران سال در کنارم زیسته و از من حراست کرده است.
ای همسایه، تو را هشدار میدهم. فریب توهمی را نخور که حقیقت را نمیپوشاند. تاریخ گواهی میدهد که تو هنوز کودک نوپایی در عرصه تمدنها هستی. تو از تبار تازهزادگان جغرافیا آمدهای و هنوز نه قدرت سخن گفتن داری، نه شایستگی تغییر نام بزرگی چون من. تاریخ تو را نمیشناسد و در حافظهی جهانیان نشانی از شکوه و سابقهات نمییابد. با اینهمه، چگونه به خود جرأت میدهی که به نام من تعرض کنی و از ریشهام بگریزی؟
تو هنوز در دوران طفولیت تاریخی خود به سر میبری. واژهها را با خطای کودکانه ادا میکنی و مفاهیم را از دهان بیگانگان قرض میگیری. خود سخن نمیگویی؛ تنها پژواک دروغهایی هستی که دیگران در گوشَت زمزمه کردهاند. تو صاحب هویت تاریخی نیستی، چون گذشتهای برای روایت نداری و پیشینهای برای افتخار نیافریدهای.
اما من، خلیج همیشه فارس، از خاک ایرانم. ریشه دارم و شناسنامهام در قلب تاریخ این سرزمین نگاشته شده است. صدای موجهای من پژواک قدمهاییست که از دوران کوروش تا عصر دفاع مقدس، بر سواحل جنوب نشان افتخار نهادهاند. من از هزاران سال پیش، در برابر طمعورزان ایستادهام و هرگز سر تسلیم فرو نیاوردهام.
ملتی که پشتوانه من است، وارثان آرش و رستماند؛ سیاوشان این خاک، که با خون خویش نهتنها از مرزهای خشکی، که از مرزهای آبی این سرزمین نیز حراست کردهاند. در دوران معاصر نیز، شاهد بودهام که چگونه در آن هشت سال جنگ تحمیلی، جوانان دلیر این سرزمین، موجهای من را به رنگ خون خویش درآوردند تا اقتدار ملی را جاودانه کنند. من به چشم دیدهام که چگونه صدام، آن مزدور استعمار، به دست ملت ایران به خاک کشیده شد و این همان سرنوشتیست که هر متجاوزی باید به انتظارش بنشیند.
ای همسایه، تو محترمی، اما به شرط آنکه حدودت را بشناسی و مرزها را حرمت نهی. من خلیج فارس هستم. گوش دارم برای شنیدن، چشم دارم برای دیدن. امواج من آینهی تاریخاند و غرّش من، پژواک غیرت این مردم است. اگر در سکوت ساحل بایستی و به من گوش بسپاری، خواهی شنید که نجوا میکنم که من فرزند ایرانم. شناسنامهام ایرانیست. بسترم هرگز جولانگاه متجاوز نخواهد شد.
در من، خون دلیرانی جاریست که نامشان با افتخار بر پیشانی مقاومت نقش بسته است؛ از آرش کمانگیر تا همت، باکری و خرازی. نفس من از وجود آنان زنده است و ایستادگیام از غیرت ملتی برمیخیزد که دل در گرو ایران دارد و جان در راه پاسداری از مرزهایش میگذارد.
من خلیج فارس بودهام، هستم و خواهم ماند.
و این نام، نه تنها بر تارک نقشهها، بلکه در دل ایرانیان و حافظهی بشریت تا ابد خواهد درخشید.