حالت تاریک
  • یکشنبه, 1404/04/29 شمسی | 2025/07/20 میلادی
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن سایت خبری هرمز هستید؟
شهیدی که ایثار را زندگی کرد
زندگی‌نامه شهید حبیب پرخاری؛

شهیدی که ایثار را زندگی کرد

شهید «حبیب پرخاری»، جوانی از دیار رویدر بندرلنگه، تنها در میدان نبرد نبود که جان بر کف گذاشت، بلکه در زندگی روزمره‌اش نیز تجلی ایثار، فداکاری و انسان‌دوستی بود.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی هرمز، شهید حبیب پرخاری، یکم آبان‌ماه ۱۳۴۶ در روستای رویدر از توابع شهرستان بندرلنگه چشم به جهان گشود. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش رقیه، که در سال ۱۳۶۳ دار فانی را وداع گفت. حبیب تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد تحصیل کرد و موفق به دریافت دیپلم شد. در سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. او به‌عنوان سرباز ارتش راهی جبهه‌های نبرد شد و سرانجام در تاریخ ۲۲ تیرماه ۱۳۶۶، در جزیره فارسی و بر اثر بمباران هوایی به شهادت رسید. پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.

خاطراتی از مهربانی بی‌منت/ عید قربان، جلوه‌ای از ایثار

علی‌عارف دوراندیش، از دوستان نزدیک شهید، خاطره‌ای از عید قربان سال ۱۳۶۱ تعریف می‌کند: همه بچه‌ها لباس‌های نو برای عید آماده کرده بودند. روز بعد که پیش حبیب رفتم، دیدم همان لباس‌های همیشگی را به تن دارد. با تعجب پرسیدم: چرا لباس نویت را نپوشیدی؟ با لبخند گفت: چه فرقی دارد؟ همین هم نو است. بعد فهمیدم که لباس نو را به یکی از بچه‌های همسایه که لباس عید نداشت داده تا دلش شاد شود.

کفشی که راه انسانیت را هموار کرد

در خاطره‌ای دیگر، دوراندیش می‌گوید: قرار بود برای دیدن مسابقه فوتبال به بندر خمیر برویم. در مسیر، یکی از بچه‌ها کفش مرا بیرون انداخت. ناراحت بودم و نمی‌دانستم چطور وارد استادیوم شوم. ناگهان حبیب کفش نو خودش را درآورد و به من داد و گفت: تو برو مسابقه را ببین، من بعداً برای خودم کفش می‌خرم. ما رفتیم، اما او هرگز نیامد. بعداً فهمیدیم که چون کفش نداشت، در مسجد مانده بود.

آخرین دیدار

وی ادامه می‌دهد: در بندرعباس درس می‌خواندم و عصرها به کلاس رزمی می‌رفتم. یک روز دیدم حبیب با ماشین جلوی در خانه ایستاده. گفت: وسایلت را جمع کن تا با هم به خدمت برویم. گفتم می‌خواهم دیپلم بگیرم. با شوخی گفت: دیپلم من برای تو!

با هم به سربازی رفتیم و پس از هفت روز، هر دو مرخصی گرفتیم و همدیگر را دیدیم. آن دیدار، آخرین دیدار ما بود. حبیب دیگر بازنگشت... او آسمانی شد.

شهید حبیب پرخاری، از آن‌دست جوانانی بود که ایثار را فقط در جبهه نمی‌دید، بلکه در ساده‌ترین لحظات زندگی‌اش، با مهربانی و بخشش زندگی کرد و سرانجام شهادت را با آغوش باز پذیرفت. یادش جاودان، راهش پررهرو.

 به روایت علی‌عارف دوراندیش، دوست شهید

انتهای خبر/

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!