عزیزترین سردار؛ لبخند تو را چند صباحی است ندیده ام
عزیزترین سردار لبخند تو را چند صباحی است ندیده ام، یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی هرمز؛فاطمه سلطان اسفندانی در دلنوشته ای برای حاج قاسم سلیمانی نوشت:
دلتنگ توام…
در جای جای قلبم..
در گوشه گوشه ی وجودم…هنوز چیزی در سکوت تو را فریاد می زند..
تو همچون ماه از خاطر شب، چون برگ از یاد درخت و چون نور از حافظه ی آفتاب….هرگز….از یاد نمی روی….
“دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی…”
چگونه فراموشت کنم وقتی هنوز در کنج ذهنم قدم میزنی و در دلم نفس می کشی؟
نگاهم پیوسته خیس است از یادت..
و نمی دانم این اعجاز توست یا پروردگار تو؟!
ای که کوه صلابتش را از تو وام میگیرد..
دلگرم به شجاعت و استواریت بودم..
رفتی…رها….تنها شدم..
اما چه باک…
چه باک که قسم به قاصم جبارین…خون تو خود سردار نه…سردارهایی دیگر است!
عزیزترین سردار!
“لبخند تو را چند صباحی است ندیدم….یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب”…
انتهای پیام/